امروز مینویسم برای فرزندم برای دلبندم تا برای همیشه باقی بماند
سلام دوستای نازنینم حالو احوالتون خوبه طاعاتتون قبول برای منو تودلیمم دعا کردین؟؟
من روز چهارشنبه ینی 24 ام خردادماه مصادف بود با روز احیای 19ام نوبت دکتر داشتم
خودم تنهایی رفتم چون بابای نی نی روزه داشت منم گفتم گناه داره اذیت میشه تو این هوای گرم
نمیخاد بیای خودم تنهایی راه افتادم سمت دکتر
این سری اصلا استرس نداشتم یخورده نگران بودم واسه نی نی ک دکتر بخاد چی بگه
نوبتم ک شد رفتم داخل اتاق دکتر خیلی دکتر مهربونو خوش برخوردی بود به آدم آرامش میداد خلاصه
همه آزمایشتمو چک کردو بعد صدای قلب بچه ارو شنیدم کلی ذوق کردم از صدای قلب کوچولوش
قلب خودمو چک کردو گف خداروشکر همه چیز خوبه منم خیالم راحت شد
بعد برام سونوی آنومالی اسکن نوشت
اینجا بود دیگه استرس سرتاسر وجودمو گرف با توکل بخدا رفتم سونو گرافی
سونوگرافی یکی ازاقواممون بود ک رفتم پرسیدم هزینه سونو چقد میشه گف 150تومن
منم گفتم من فک کنم پولم کم بیاد الان 90تومن بیشتر تو حسابم نیس گف اشکال نداره
همین مقدارو بده بعدا برام کارت به کارت کن الباقیشو منم خوشحال خداروشکر کردمو رفتم نشستم
تا نوبتم بشه وقتی صدام زدن رفتم دراز کشیدم واسه سونو درحال سونو تصویر نی نی رو
روی مانتیور کنارم میدیدم میدیدم داره هی دستای کوچولوی ریزشو پاهای کوچولوشو سرنازشو تکون میده
هی دلم ضعف میرف واسش
آخر سرم جنسیتشو گف وقتی دکتر گف
دختره هم خوشحال بودم هم ناراحت نمیدونم چرا
وقتی برگشتم دکتر سونورو دیدگف همه چی خوبه خداروشکر کردم
قرار بود برم واسه نی نی لباس بخرم پولام تموم شده بود حالم بدتر گرفته شد
برگشتم به طرف خونه مامان رسیدم خونه باحال گرفته مامانم پرسید خوبی؟
منم گفتم نه و نشستم رو مبل و زدم زیر گریه هی میپرسیدن چرا گریه میکنی منم گفتم دختر دارم
مامانم و خواهرا از کارم خیلی عصبانی شده بودن گفتن برو ناشکری نکن بشین توبه کن
خدا بچتو سالم نگه داشته باید شکر کنی نه اینکاراتو بکنی
منم دست خودم نبود باید گریه ها میومدن آخه بخاطر یه سری فشارها ونبود حسین پیشم باید گریه میکردم
تاخالی بشم اینقد گریه کردم تا خوابم برد وقتی پاشدم حال خودمو نداشتم ازخودم بدم میومد
پاشدمو نمازمو خوندمو ازخدا و دخترم معذرت خواهی کردم دخترم تا دوروز باهام قهر بود اصن تکون نمیخورد
منم اینقد باپرنسسم صحبت کردم تا آشتی کرد و مامانشو خوشحال کرد
از وقتیم حسین فهمیده دختر دار شده خیلی ذوق کرده کلی خوشحال شده
یهویی میاد نی نی رو میبوسه منم کلی بهش میخندم
خدایا راضیم به رضای تو منو ببخش بخاطر ناشکری بدی که کردم
ان شاءالله خدا به هرکسی کوچولو میخاد بحق این روزهای عزیز بهش بده و
ان شاءالله به هرکسی هم ک داده مث من خدا براش حفظ کنه الهی آمین
خداوندا به کدامین ثواب مرا لایق زیباترین احساس، بزرگترین نعمت و باشکوه ترین لحظات دانستی …
خداوندا بگذار در این احساس زیبا بمانم ، بگذار شاهد تولد دوباره خویش باشم …
بگذار آرام باشم … به کدامین ثواب مرا اینگونه عاشق کردی …
فاش میگویم این حس را تا کنون لمس نکرده بودم …
اینگونه عاشقی کردن را خودت به من آموختی ….
احساس خودت به تمام بنده هایت …. آری حس مادری ام را میگویم
*****
تاريخ دوشنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۶سـاعت 22:0 نويسنده بانوی مردادی وآقای شهریوری|
من وتوهستیم تا همیشه...